مقدمه
همواره ذهن پژوهندگان، درگیر این مسأله است که پس از پردازش و دستهبندی فیشهای مربوط به یک تحقیق، چگونه آنها را عرضه کنند؟ چه روساختی برای کالای پژوهشی خود برای جذب مشتری درنظربگیرند؟ و به طور کلی چه قالبی را برای نگارش انتخاب کنند تا در بازار خوانندگان حرفی برای گفتن داشته باشند؟ درگیر و دار چنین پرسشهایی شاید شناخت ساختاری منسجم از نوشتار بتواند به پژوهندگان پاسخی در خور بدهد. بنابراین مقاله حاضر شناخت یکی از رایجترین ساختارهای نوشتار به نام "مقاله[1]" را سرلوحه خود قرار میدهد و ساختارهای دیگر را به زمان و سخنی دیگر وا میگذارد. بدیهی است که شناخت این قالب رایج، با مطالعه منابع نگارشی ممکن میگردد و چون در این زمینه اثری مستقل دیده نشده است تا پژوهندگان آن را راهنمای عمل خود قرار دهند. نوشتارحاضربر آن است تا با استفاده از منابع نگارشی، دادههایی را در زمینه ساختار مقاله به خوانندگان عرضه نماید. البته مقاله خود انواع گوناگونی دارد که نوشتار حاضر، به نوع پژوهشی آن خواهد پرداخت.
پیش از ورود به بحث، ارائه تعریفی از مقاله و نوع پژوهشی آن ضروری جلوه میکند. در پاسخ به «مقاله چیست؟» دائرةالمعارف بریتانیکا میگوید: «انشائی که حجمی متوسط دارد و درباره موضوعی معین با رسایی و روشنی بحث میکند»[2] از سوی دیگر بهترین تعریف مقاله پژوهشی عبارت است از «نوشتهای که از جست و جوی دقیق و سامان یافته در یک یا چند موضوع مشخص و محدود حاصل آمده باشد.»[3] اکنون با شناخت اجمالی از رایجترین قالب نوشتار و نوع پژوهشی آن، میتوان به سوی هدف اصلی نوشتار حاضر یعنی شناخت ساختار مقاله پژوهشی گام برداشت. در پاسخ به چگونگی ساختار مقاله پژوهشی به نظر میاید که کاملترین ساختار بر مقالهای بار شود که از سه بخش مقدمه، متن و نتیجه برخوردار باشد.[4] بنابراین آگاهی از ویژگیهای هر یک از بخشهای مقدمه، متن و نتیجهگیری پیشنیازی برای نگارش مقالهای پژوهشی است.
اجزای یک مقالهپژوهشی
ساختارمقدمه: در ساختارهای مقالههای پژوهشی اولین بخش به "مقدمه" اختصاص دارد. سرآغاز هر نوشتاری، که آن را مقدمه، درآمد و یا مطلع نیز مینامند،[5] باید علاوه بر تازگی و جذابیت، ارتباطی منطقی و بسیار محکم با متن داشته باشد. هرچند وجود مقدمه از ضرورتهای ساختاری مقاله پژوهشی است، نباید چنین تلقی کرد که نبود آن در یک نوشتار بر بیساخت بودن آن نوشته دلالت میکند، چراکه نوشتارها از این جنبه سهگونهاند: گونه اول بر مقالههایی بار میشود که بدون مقدمه سراغ موضوع اصلی میروند. دومین گونه، مقالههایی را دربرمیگیرد که حساسترین بخش از میانه متن آغاز میگردد. گونه سوم هم به مقالههایی گفته میشود که سخن خود را با مقدمه شروع میکنند.[6] اینگونه اخیر بهترین ساختار برای یک مقاله پژوهشی است. به عبارت دیگر مقالههای پژوهشی بهتر است که دارای مقدمه باشند.
بند آغازین مقالههای مقدمهدار از چهار ویژگی ساختاری برخوردار است. اولین ویژگی اهمیت حیاتی جمله اول است؛ زیرا در مقدمه، شروع مناسب یک مقاله ایجاب میکند که جملة اول با دقت و در پیوند با کل نوشتار انتخاب شود.[7] ویژگی بعدی، بهرهوری از جملات محرک برای ایجاد جذابیت در ذهن خواننده و جلب توجه وی میباشد.[8] این خصوصیت با روشهای متفاوتی پیوند میخورد که در میان آنها دو روش قیفی و طرح سؤال، کاربرد بیشتری دارند. در روش قیفی تلاش میشود تا با محدود نمودن حیطه سخن بر موضوع اصلی مقاله تمرکز شود. در روش طرح سؤال نیز، جلب توجه خواننده با طرح و تبیین چند پرسش صورت میگیرد.[9] سومین ویژگی، وجود جمله انتقالی در بند آغازین است. جمله انتقالی جملهای است که ذهن خواننده را از جملههای ابتدایی مقدمه به هدف اصلی مقاله و طرحواره آن حرکت میدهد. در نهایت آخرین ویژگی، قرار گرفتن جلمه موضوعی یا طرحواره[10] در پایان مقدمه میباشد. در جملة موضوعی، خواننده از طرح کلی نوشتار آگاهی مییابد و چارچوب پیرویشده در متن را میشناسد. ویژگی اخیر نشان میدهد که جمله پایانی، بند آغازین برترین جمله است، گرچه جلمه ابتدایی مقدمه نیز اهمیتی حیاتی دارد. خلاصه سخن اینکه بند آغازین مقالة مقدمهدار با توجه به اهمیت جمله اول و استفاده از جملههای محرک و جمله انتقالی، بر جمله موضوعی تمرکز میکند تا ذهن خواننده را برای پذیرش متن آماده سازد. (برای درک صحیح ساختار مقدمه به نمودار شماره یک نظر کنید)
ساختار متن: دومین و اصلیترین بخش ساختاری مقالههای پژوهشی، "متن" آن است. متن، استخوانبندی یک نوشته است که جان کلام را عرضه مینماید.[11] هر متنی از بندها، حلقههای ارتباطی، جلمهها، اجزاء ارتباط درونی جمله و اجزاء ارتباط بیرونی جملهها شکل میگیرد.[12] بند، کوچکترین واحد ساختمان نوشته است که جمله یا مجموعه جملههای بیانکننده فکر و ایده واحد را دربردارد.[13] به دیگر سخن هر بند، جمله یا مجموعه جملههایی است که بین آنها ارتباط و همبستگی لفظی و معنایی بیشتری وجود دارد و روی هم، مفهوم کامل و مستقلی را میرسانند.[14] هر یک از بندهای متن باید با محور قرار دادن هسته جمله اصلی، ایده خود را به خوبی بپروراند[15]. با توجه به اهمیت بنیادین بندها در یک مقاله، نمیتوان بدون شناخت آنها به مقالهنویسی دست زد و یا در مورد ساختار مقاله سخنی به میان آورد. بنابراین نوشتار حاضر معرفی ساختار، گستره و شمار بندها را بهعهده میگیرد تا گامی در راه شناخت ساختار مقاله پیشتر رود.
بندشناسی: در اولین بحث بندشناسی، شناخت ساختار بند بر اساس جایگاه جملهها و ارتباط آنها مطرح میشود. هر بندی بر اساس یکی از وظیفههای سهگانه خود، جایگاه هر جملهای را معین میکند. بندها وظیفه دارند که توجه خواننده را به موضوع و فکر اصلی نوشته جلب کنند، فکر اصلی نوشته را پرورش دهند و اعلام نتیجه کنند.[16] بر این اساس یک بند به سه نوع از جملهها نیاز دارد: جمله اصلی، جمله پشتیبان و جمله نتیجه. جایگاه جمله اصلی در آغاز بند است. این جمله ادعایی را دربر دارد که بسط آن در پیش است. از سوی دیگر بدیهی است که جمله پیشتیبان پس از جمله اصلی میاید. جمله پشتیبان جملهای است که جمله بنیادین را با توصیف، تمثیل، استدلال و یا ترکیبی از اینها بسط میدهد.[17] این جمله به صورت اصلی یا فرعی خواهد آمد. جمله پشتیبان اصلی، یکی از نکات اساسی جمله بنیادین را بسط میدهد و پشتیبان فرعی، روشنتر نمودن حامی اصلی را در نظر دارد. پس از شناخت جایگاه جمله اصلی و پشتیبان میتوان دریافت که جمله نتیجه، در پایان بند جای خواهد گرفت. جمله نتیجه از ریختن جمله اصلی در قالب کلماتی متفاوت و یا جمعبندی مطلب بدون ارائه موضوعی جدید به دست میاید. البته یک بند میتواند، جمله نتیجه را نیاورد و آن را به ذهن خواننده واگذارد. علاوه بر قرار گرفتن هر جمله در جایگاه خود، سنجیده بودن ساختار بند اقتضا میکند که جملههای یک بند با یکدیگر ارتباطی منطقی داشته باشند. ارتباط جملهها به صورت خطی به رابطه هر جمله با جمله پیشین گفته میشود که انسجام بند را به دنبال دارد.[18] از سوی دیگر ارتباط عمودی از رابطه هر یک از جملههای پشتیبان با جمله اصلی سخن میگوید. مرتبط بودن جملههای پشتیبان با جمله بنیادین نشان از وحدت موضوعی بند خواهد داشت. در مجموع، تنها زمانی میتوان از ساختارمند بودن بند سخن گفت که هر یک از جملههای سهگانه در جایگاه خود قرار بگیرند و ارتباط خطی و عمودی میان آنان برقرار باشد. (برای فهم بهتر ساختار بند به نمودار شماره دو نظر کنید)
در بحث بعدی بندشناسی، گستره یک بند بر اساس شیوههای بسط آن تبیین میشود. بسط هر بندی بر عهده جملههای پشتیبان آن بند است و کوتاهی و بلندی آن به پیچیدگی موضوع اصلی بند بستگی دارد.[19] همان طور که در تعریف جمله پشتیبان آمد، عمل بسط با یکی از سه شیوه توصیف، تمثیل و استدلال و یا ترکیبی از اینها صورت میپذیرد.
بسط توصیفی به دو صورت وجود دارد. یا یکی از واقعیتهای جهان بر اساس حواس پنجگانه به تصویر کشیده میشود و یا مرحلههای یک فرایند توصیف میگردند. در صورت اول آنقدر از ویژگیهای شئ مورد توصیف سخن به میان میاید که تصویری کامل از آن چیز در ذهن خواننده ایجاد میشود. اما در صورت دوم مرحلههای انجام یک کار یکی پس از دیگری و به صورت زنجیرهای یادداشت میشوند تا خواننده بتواند خود را در آن فرایند قرار دهد. بهطور کلی در این شیوه، مطالب جالب و روشنگر در اختیار خواننده قرار میگیرد تا جمله بنیادین بند را دریابند.[20]
بسط تمثیلی با مثال زدن، جمله اصلی را برای خواننده مستند مینماید. این شیوه ممکن است با چند مثال کوتاه صورت بگیرد، یا با مثال مفصل روایی واحد و یا با یک مثال مفصل غیر روایی. بدیهی است که در صورت استفاده از چند مثال باید میان مثالها ارتباط خطی و عمودی برقرار باشد. برای نمونه میتوان با آوردن کلمات شمارشی، تکرار برخی از جملهها، بهرهبردن از کلمههای اضافهکننده و استفاده از کلمههای دلالتکننده بر آخرین مثال ارتباط خطی مثالها را برقرار نمود.[21] در تمثیل برای آزمودن ارتباط عمودی جملهها یا وحدت موضوعی بند از کلمه "به عنوان مثال" و "مثلاً" بهره میگیرند.[22] در چنین آزمونی اگر یکی از کلمههای یادشده میان جمله اصلی و هر یک از جملههای پشتیبان مثالی قرار بگیرد و معنای عبارت بههم نریزد، میتوان از برقراری ارتباط عمودی میان جملههای آن بند مطمئن شد. بسط استدلالی با آوردن دلیلهای گوناگون تلاش میکند تا خواننده را به پذیرش محتویات بند وا دارد. این شیوه به دو گونه انجام میشود، یا از جزء به کل میرسد و حالتی "استقرائی" دارد و یا از کل به جزء و با حالتی "قیاسی" صورت میپذیرد.[23] استدلال استقرائی بر آن است که مجموع جملههای پشتیبان را دلیلی بر جمله اصلی قرار دهد. در چنین استدلالی، آزمودن ارتباط عمودی جملهها با آوردن کلمه "زیرا" میان جمله بنیادین و هر یک از پشتیبانها امکان مییابد. به این معنا که اگر ارتباط صحیح جمله با میانجی شدن کلمه یادشده همراه شود، وحدت موضوعی آن بند تایید میگردد. برخلاف استدلال استقرائی، نوع قیاسی آن در پی صحیح پنداشتن مجموع پشتیبانها بر فرض صحت جمله بنیادین است. استدلال قیاسی با آوردن کلمه "در نتیجه" میان جمله اصلی و هر یک از جملههای پشتیبان، وحدت موضوعی بند خود را میسنجد. در این آزمون نیز همراه شدن ارتباط صحیح جملهها با میانجی شدن کلمه یاد شده، از برقراری ارتباط عمودی میان جملههای آن بند خبر میدهد.
بسط ترکیبی از دو یا چند شیوه به طور همزمان بهره میبرد.[24] چگونگی ترکیب شیوههای بسط از نوع سخن الهام میگیرد. شاید در بسط ترکیبی توصیف در ابتدا، تمثیل را در میان و استدلال در پایان بند قرار داده شود و در بسط ترکیبی پس از استدلال استقرائی به مثال روی آورده شود. به هر روی، بسط هر بندی خواه به صورت ترکیبی و خواه به صورت انفرادی از سبک و سیاق سخن بهره میبرد و بر آن اساس گستره بند را معین میکند.
در آخرین بحث بندشناسی از شمار بندها بر اساس جنبههای موضوع اصلی سخن میرود. اینکه در نوشتهای چند بند وجود داشته باشد، به مقدار مطالب هر نوشته و سبک و قالب آن بستگی دارد. شاید مقالهای قصد پرداختن به یک جنبه موضوع را در نظر داشته باشد و شاید هم سخن از چند جنبه به میان اید. اما آنچه بسیار اهمیت دارد و وحدت و انسجام بند آن را اقتضا میکند، عدم اشتراک موضوعی بندها است و اینکه هیچ بندی نباید موضوع خود را به بندی دیگر ببرد.[25] به هر جهت، به هنگام تعدد بندها برقراری ارتباط ضروری خواهد بود. چراکه خواننده باید انتقال اندیشهای به اندیشه دیگر را دریابد و با آن همراه شود. ارتباط هر بندی با بند پیشین از همان راهکارهایی پیروی میکند که جملهها از آن بهره میبرند. برای نمونه، تکرار واژگان و عبارتهای بند پیشین میتواند بین دو بند را ارتباط دهد. اما گاه شمار بندها آنقدر زیاد است که برای استحکام زنجیر متن، کلمهها یا جملهها ارتباط لازم را برقرار نمیکنند. در این صورت یک بند وظیفه ارتباطی را به عهده خواهد گرفت. بندی که تنها برای ارتباط بندهای پیشین و پسین میاید، "بند انتقالی" نام دارد. بند انتقالی ساختاری متفاوت از بندهای دیگر دارد. در این بند دو بخش وجود دارد که بخش اول آن از گفتهها سخن به میان میآورد و بخش دوم به ناگفتههای مورد نظر اشاره مینماید.[26] به هر جهت، میتوان باور داشت که جنبههای سخن و سبک بیان آنها شمار بندها را تنظیم میکند و در این میان بند، نقشی ارتباطی ایفا مینماید.
ساختار نتیجهگیری
آخرین بخش ساختاری مقاله پژوهشی، "نتیجه گیری" است. این بخش که آن را مقطع، خاتمه و یا جمعبندی نیز مینامند، پیام مطلوب مقاله را به خواننده باز میگوید. نتیجهگیری تنها زمانی متصور است که مطلب و موضوع اصلی نوشتار به حد کافی پرورانده شده، و خواننده انتظار بستهشدن پرونده موضوع را داشته باشد. بهتر است بخش پایانی از قالبهای کلیشهای و خستهکننده دوری کند و با عبارتهای زیبا، دلنشین و گویا پیام خود را بیان نماید.[27] علاوه بر ویژگیهای بالا، بند پایانی از رعایت ساختار بینیاز نیست اما برخلاف ساختار بند مقدمه و متن، این بند ساختاری دو بخش دارد. بخش ابتدایی آن، ادعای اصلی نویسنده را به زبانی دیگرباز میگوید و صد البته از اشاره به نتیجه تمام بحثهای متن دوری مینماید. در بخش بعدی، که از آن به خاتمه دهنده یاد میشود، یا به محرک آغاز سخن اشاره میکند و یا نکتهای جالب به نوشتار پایان میبخشد. در این راستا شاید بهرهگیری از پرسشی زیبا و تأمل برانگیز، شاهدی مناسب و جهت دهنده و یا محرکی قوی بر ذهن خواننده، پایانی خوب را رقم زند و از تصریح دل آزار دوری کند.[28] به طور کلی بند نتیجه پیام مطلوب نوشتار را همراه با نکتهای جالب به خواننده تقدیم مینماید. (برای شناخت مناسبتر ساختار بند نتیجه به نمودار شمار سه نگاه کنید) با شناخت ویژگیهای هر یک از بخشهای سهگانه مقاله پژوهشی و آگاهی از ساختار آنها، به نظر میاید که طراحی الگوی یک مقاله و نگارش بر اساس آن الگو کاری دشوار نباشد. به دیگر بیان، برخلاف نوشتارهای بیساختار که در فهرست اموات قرار میگیرند، مقالهنویسی بر اساس الگوی مشخص، میتواند بازار خوانندگان را در اختیار بگیرد و در برابر عرضهکنندگان غیر پژوهشی سر تسلیم فرود نیاورد و چون مقاله پژوهشی انواع گوناگونی دارد، قالبهای رنگارنگی را نیز میطلبد تا از عرصه رقابتهای فشرده بازار، باز نماند. گرچه چگونگی الگوهای ساختاری انواع مقالههای پژوهشی هرچه باشد، از ساختار سه جزیی چنین نوشتارهایی گذر نخواهد کرد.
نمودار ساختاری یک مقاله پژوهشی کوچک
جمله اول یا جمله حیاتی و در پیوند با کل نوشتار ........................................................................................................
....................................................................
فضای متعلق به جملههای محرک همراه با استفاده از روشهای
قیفی یا طرح سؤال برای محدود نمودن سخن .......................................................................................................................
.................................................................................................................................
جمله انتقالی .......................................
..................................................................................................................................................................................................
جمله موضوعی یا طرحواره و یا تز ...........................................................................................................................................
....................................................................
نمودار شماره یک ـ ساختار بند مقدمه
جمله اصلی ..................................................................................................
پشتیبان اصلی .....................................
شماره یک .................................................................... پشتیبان فرعی اول ..........................................................................
پشتیبان فرعی دوم .................................................................................................................................................................. پشتیبان اصلی شماره دو ..........................................................................................................................................................
پشتیبان اصلی شماره سه ....................................................................................................................................
پشتیبان فرعی اول .........................................................................................................................................
...................................................................
جمله نتیجه ......................................................................................................
.................................................................................................................................
نمودار شماره دو ـ ساختار بند متن
تکرار نظریه به زبانی دیگر ............................................................................................................................................
....................................................................................................................................................
اشاره به محرک آغازین
نوشتار یا اشاره به نکتهای جالب .......................................................................................................................................
.................................................................................................................................
نمودار شماره سه ـ ساختار بند نتیجه
* . در تهیه این مقاله از کارگاه مقالهنویسی استاد سلطانی در دانشگاه مفید قم (1384) نیز استفاده شده است.
[1]. Essay
1. ، ص287.
[3] . بابایی، رضا، پیششرطهای پژوهش در علوم دینی، (قم: مرکز فعالیتهای پژوهشهای قرآن و عترت، 1378) ، ص155.
[4] . همان، ص135 .
[5] . حسینی، ابوالقاسم، بر بال قلم، (قم: ظفر، 1383)، ص150 .
[6] . محبوب، محمد جعفر و فرزامپور، علیاکبر، فن نگارش یا راهنمای انشاء، (ایران: اندیه، 1355) ، ص67 و77 .
[7] . طوسی، بهرام، هنر نوشتن و مهارتهای مقاله نویسی، (مشهد: آروین، 1369) ، ص51 .
[8] . همان، ص46 .
[9] . ماحوزی، موحدی، گزارش نویسی و آئین نگارش، (تهران: اساطیر، 1377) ، ص110.
[10] . Topic sentence.
[11] . بابایی، رضا، پیششرطهای پژوهش در علوم دینی، (قم: مرکز فعالیتهای پژوهشهای قرآن و عترت، 1378)، ص138 .
[12] . حری، عباس، ایین نگارش علمی، (تهران: دبیرخانه هیئت امنای کتابخانههای عمومی کشور، 1378) ، ص57 .
[13] . بابایی، رضا، پیششرطهای پژوهش در علوم دینی، (قم: مرکز فعالیتهای پژوهشهای قرآن و عترت، 1378)، ص141 .
[14] . ماحوزی، موحدی، گزارش نویسی و آئین نگارش، (تهران: اساطیر، 1377) ، ص97 .
[15] . بابایی، رضا، پیششرطهای پژوهش در علوم دینی، (قم: مرکز فعالیتهای پژوهشهای قرآن و عترت، 1378)، ص143
[16] . ماحوزی، موحدی، گزارش نویسی و آئین نگارش، (تهران: اساطیر، 1377) ، ص100 .
[17] . وزینپور، نادر، بر سمند سخن، (تهران: فروغی، 1380)، ص144 ـ 141 .
[18] . طوسی، بهرام، راهنمای پژوهش و اصول علمی مقاله نویسی، (مشهد: ترانه، 1373) ، ص118 .
[19] . بابایی، رضا، پیششرطهای پژوهش در علوم دینی، (قم: مرکز فعالیتهای پژوهشهای قرآن و عترت، 1378)، ص171 .
[20] . فیروزبخت، مهرداد، «چگونه گزارش تحقیقی بنویسیم؟»، پژوهش و سنجش، ش19و20، ص164 ـ 165.
[21] . سمیعی، (گیلانی)، احمد، آئین نگارش، (تهران: نشر دانشگاهی، 1370)، ص81 و 80 .
[22] . فیروزبخت، مهرداد، «چگونه گزارش تحقیقی بنویسیم؟»، پژوهش و سنجش، ص164 .
[23] . حری، عباس، ایین نگارش علمی، (تهران: دبیرخانه هیئت امنای کتابخانههای عمومی کشور، 1378) ،، ص61 .
[24] . همان، ص64 .
[25] . حسینی، ابوالقاسم، بر بال قلم، (قم: ظفر، 1383)، ص166.
[26] . ماحوزی، موحدی، گزارش نویسی و آئین نگارش، (تهران: اساطیر، 1377) ، ص108 .
[27] . بابایی، رضا، پیششرطهای پژوهش در علوم دینی، (قم: مرکز فعالیتهای پژوهشهای قرآن و عترت، 1378)، ص139 .
[28] . حسینی، ابوالقاسم، بر بال قلم، (قم: ظفر، 1383)، ص159 .
|